English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8023 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
invisibly U چنانکه دیده نشود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
insolubly U چنانکه اب نشود
interminably U چنانکه تمام نشود
inexhaustibly U چنانکه تهی یاتمام نشود
one in the dark U میلهای که پشت میله دیگربماند و دیده نشود
reflexively U چنانکه بخود فاعل برگرد د چنانکه مفعول ان
thank you U سایه شما کم نشود
indelible disgrace U رسوایی که اثاران محویافراموش نشود
May no one go thru such an ordeal. U نصیب گرگ بیابان نشود
poverty parts friends <idiom> U بی زر میسر نشود کام دوستان
seal U بستن چیزی بسیارمحکم به طوری که دیگرباز نشود
seals U بستن چیزی بسیارمحکم به طوری که دیگرباز نشود
transfer payment U پرداخت پولی که هیچ کارتولیدی را باعث نشود
irremovability U حالت چیزی یا کسی که از جای خود برداشته نشود
Two cas and a mouse , two wives in one house , two. <proverb> U دو گربه و یک موش ,دو زن در یک خانه و دو سگ و یک استخوان هرگز سلوکشان نشود .
Don't get annoyed at this! U بخاطر این دلخور نشو ! [اوقاتت تلخ نشود!]
stable U وضعیت حافظه وقتی هیچ سیگنال خارجی اعمال نشود
stables U وضعیت حافظه وقتی هیچ سیگنال خارجی اعمال نشود
pregnant use of a verb U بکار بردن فعل متعدی بدانگونه که مفعول ان مقدرباشدیعنی گفته نشود
bypassing U روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
bypasses U روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
bypassed U روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
bypass U روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
lost ball U گوی گم شده در مسیر بازی گلف که به فاصله 5 دقیقه پیدا نشود
defaulting U نرخ baud درمودم که در صورتی استفاده میشود که چیز دیگری انتخاب نشود
defaulted U نرخ baud درمودم که در صورتی استفاده میشود که چیز دیگری انتخاب نشود
default U نرخ baud درمودم که در صورتی استفاده میشود که چیز دیگری انتخاب نشود
defaults U نرخ baud درمودم که در صورتی استفاده میشود که چیز دیگری انتخاب نشود
powers U قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
powering U قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
power U قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
powered U قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
timeout U 1-تابع خروج روی ترمینال -On line وقتی هیچ دادهای وارد نشود.2-مدت زمان یک عمل
how U چنانکه
in the event that U چنانکه
as U چنانکه
so that U چنانکه
dilatorily U چنانکه پرشود
coordinately U چنانکه یکجورباشد
prettily U چنانکه زیبانماید
cresuendo U چنانکه صداخردخرد
pinchingly U چنانکه فشاراورد
admissibleness U چنانکه روا
proper U چنانکه شایدوباید
expressively U چنانکه مقصودرابرساند
as is well known U چنانکه مشهور
gratifyingly U چنانکه خوشنودسازد
as it deserves U چنانکه باید
permissively U چنانکه مخیرسازد
so to speak U چنانکه گویی
smoke test U بررسی تصادفی برای اینکه ماشین باید در صورتی که هنگام روشن کردن دود ایجاد نشود کار کند
irrecoverably U چنانکه بهبودی نپذیرد
gruesomely U چنانکه وحشت اورد
heliocentrically U چنانکه ازمرکزخورشیدحساب شود
inadmissibly U چنانکه روایاجایز نباشد
prettily U بخوبی چنانکه باید
decrescendo U چنانکه صداخردخردضعیف شود
gratifyingly U چنانکه خوشی دهد
culpably U چنانکه سزاوارسرزنش باشد
inexcusably U چنانکه نتوان معذوردانست
inviolably U چنانکه سزاوارحرمت باشد
inexpressively U چنانکه مقصودرا نرساند
fitfully U چنانکه بگیردوول کند
invulnerably U چنانکه زخم برندارد
meaningly U چنانکه مقصودرا برساند
convincingly U چنانکه متقاعد کند
perniciously U چنانکه زیان اورد
passably U چنانکه بتوان پذیرفت
pitfully U چنانکه سزاوارنکوهش باشد
pliably U چنانکه بتوان خم کرد
privatively U چنانکه نفی یا استثناکند
according as چنانکه بدان سان که
opprobriously U چنانکه رسوایی اورد
comme il faut U چنانکه باید وشاید
effusively U چنانکه گویی بریزد
permissively U چنانکه اجازه بدهد
medially U چنانکه درمیان باشد
meetly U چنانکه در خور باشد
brilliantly U چنانکه برجسته باشد
meetly U چنانکه باید و شاید
according to his version U چنانکه او شرح میداد
funnily U چنانکه خنده اورد
decreasingly U چنانکه روبکاهش گذارد
covered U گرفتن شمشیر به وضعی که شمشیر خودبخود در حمله حریف منحرف نشود
substitute character U حرفی که در صورتی که حرف دریافت شده تشخیص داده نشود نمایش داده میشود
Faraday cage U صفحه فلزی یا سیمی متصل به زمین که وسایل حساس را کامل حفظ میکند به طوری که هیچ واسط ی از جریان الکترومغناطیسی ایجاد نشود
organically U چنانکه درساختمان یا سازمانی کارگرباشد
as is well known U چنانکه همه کس بخوبی میدانند
assumably U چنانکه بتوان فرض کرد
commendably U چنانکه شایان ستایش باشد
engagingly U چنانکه سرگرم یامشغول کند
epidemically U چنانکه همه جاسرایت کند
euphoniously U چنانکه بگوش خوش ایندباشد
extraneously U چنانکه وابسته بموضوع نباشد
grandiosely U بطورغلنبه چنانکه بزرگ نماید
fadelessly U چنانکه پژمرده نشودیازوال نپذیرد
causatively U چنانکه دلالت برسبب نماید
hereditably U چنانکه بتوان ارث برد
sanguinarily U چنانکه خونریزی دربرداشته باشد
irrefragably U چنانکه نتوان تکذیب کرد
objectiveness U چنانکه در خارج معقول باشد
peerlessly U چنانکه بی مانندباشد بطوربی همتا
interchangeably U چنانکه بتوان بحای یکدیگربکاربرد
onerously U چنانکه مستلزم انجام تعهدی
perceptibly U چنانکه بتوان درک کرد
perplexingly U چنانکه گیج یا حیران سازد
pestilently U چنانکه برای اخلاق مضرباشد
piquantly U چنانکه دهن رامزه بیاورد
pleasingly U چنانکه خوش ایند باشد
practicably U چنانکه بتوان اجرا نمود
prepossessingly U چنانکه جلب توجه نماید
retroactively U چنانکه شامل گذشته شود
inviolately U چنانکه بی حرمت نشده باشد
inexpressibly U چنانکه نتوان بیان کرد
indefensibly U چنانکه دفاع بردار نباشد
inexpressively U چنانکه زبان دار نباشد
immovably U چنانکه نتوان جنبش داد
intangibly U چنانکه نتوان احساس کرد
intangibly U چنانکه نتوان درک کرد
intelligibly U واضحا چنانکه بتوان دریافت
inseparably U چنانکه نتوان سوا کرد
presentably U چنانکه بتوان پیشکش کرد
inappreciably U بسیار کم چنانکه محسوس نگرد د
incommunicably U چنانکه نتوان بادیگران در میان گذاشت
inerrably U چنانکه هیچگاه خطا یا اشتباه نکند
admissibly U بطور قابل قبول چنانکه روا
to kick over the traces U لگدپراندن لگدزدن چنانکه یا ان ورپاسرنگه بیفتد
invidiously U چنانکه رشک یاحسادت کسیرا برانگیزد
persuasively U چنانکه متقاعد سازدیا واداربکاری نماید
inscrutably U چنانکه نتوان جستجو کردیا دریافت
irrecocilably U چنانکه نتوان انرا وفق داد
illustratively U چنانکه روشن سازدیا توضیح دهد
inimitably U چنانکه نتوان انرا تقلید کرد
pardonably U چنانکه بتوان بخشید بطورامرزش پذیر
changeably U چنانکه بتوان تغییرداد بطورقابل تغییر
contemptibly U چنانکه سزاوارخواری باشد بطورقابل تحقیر
penitentially U چنانکه شخص را پشیمان و توبه کارنماید
functionally U چنانکه وابسته به وفیفه اندا میباشد
colourably U چنانکه بتوان برای ان بهانهای اورد
paradoxically U چنانکه مهمل نمایدولی درست باشد
adequately U باندازه کافی چنانکه تکافو نماید
cogently U چنانکه بتواند متقاعد کند باقوت
sententiously U چنانکه اندرزیانصیحتی رادر برداشته بتاشد
exhaustively U چنانکه درهمه جزئیات واردشودیابحث کند
laboriously U ساعیانه چنانکه نماینده زحمت باشد
eying U دیده
eyes U دیده
eyeing U دیده
eye U دیده
eye water U اب دیده
movably U چنانکه بتوان تکان داد بطورچنبش پذیر
discreditably U چنانکه اعتبار رالطمه زند بطوربدنام کننده
to eat humble pie U پوزش خواستن چنانکه انسانرا پست نماید
accordantly U بطور موافق یا مطابق چنانکه جور باشد
indescribably U چنانکه نتوان شرح دادیا توصیف کرد
accountably U بطور مسئول چنانکه بتوان توضیح داد
nutritiously U چنانکه قوت دهد یا غذائیت داشته باشد
adorably U چنانکه شایسته ستایش باشد بطور ستوده
corrigibly U چنانکه بتوان اصلاح کرد بطوراصلاح پذیر
nutritively U چنانکه قوت دهدیا غذائیت داشته باشد
retrospectively U چنانکه شامل گذشته شودیاعطف بماسبق کند
flowerily U چنانکه دارای عبارات پرصنعت یاتعارف امیزباشد
relevantly U بطور مناسب یامربوط چنانکه بیربط نباشد
maritally U چنانکه وابسته بشوهر باشد از راه عروسی
commensurably U چنانکه بتوان بایک پیمانه اندازه گرفت
picturesquely U چنانکه شایسته عکس برداری یانقاشی باشد
indefeasibly U بطور باطل نشدنی چنانکه نتوان الغاکرد
inextricably U چنانکه نتوان از ان بیرون امد یا رهایی یافت
implacably U از روی سختی یا سنگدلی چنانکه ارامش نپذیرد
unsight U دیده نشده
vedette U دیده ورسوار
scouting U دیده وری
imperceptible U دیده نشدنی
feelers U دیده بان
lookout U دیده بان
lookouts U دیده بان
in sight U دیده شدنی
worldly wise U جهان دیده
eyeless U بی بصیرت بی دیده
hardened steel U فولاد اب دیده
feeler U دیده بان
invisible U دیده نشدنی
enntinel U دیده بان
observers U دیده بان
observer U دیده بان
indiscernible U دیده نشدنی
light of one's eyes U نور دیده
light struck U نور دیده
pitched U تهیه دیده
scouts U دیده وری
feeders U دیده بان
feeder U دیده بان
scouted U دیده وری
monitoring U دیده بانی
damaged U خسارت دیده
scout U دیده وری
sightless U دیده نشده
worldly-wise U جهان دیده
visible U دیده شدنی
lost U زیان دیده
scout car U خودرو دیده ور
Recent search history Forum search
1من میخواهم بگویم پایت را خم نکن
2Protozoa: entamoba coli cyst seen
1wildlike
1ترجمه این ارور به فارسی c\users\tak\desktop\tango-messenger-3.21.189328-getandroid.ir\clthe archive is iether in unknown format or damaged
0نحوه کار با نرم افزار waze
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com